در رویکردهای رواندرمانی که تاثیر بخش ناخودآگاه ذهن انسان را در زندگی او و همچنین تاثیرگذاری درمان مهم می دانند از جمله رویکردهای مختلف روانکاوی و تحلیلی، دیدگاه این است که شخصیت انسان مانند لایه های پیاز است که لایه های رویی دفاع های شخص در برابر آسیب عمیقی است که در گذشته دیده است و لایه های زیرین آسیب ها و جراحت هایی است که فرد در گذشته خود تجربه کرده است و فرآیند درمان شامل شکستن این دفاع ها و رسیدن به آن آسیب پذیری ها و بازتجربه ی آن به شیوه متفاوت است. در مدل سیستم های خانواده درونی ( آی اف اس) اما با توجه به اینکه ذهن چندگانه دیده می شود و هر فرد دارای شخصیت های چندگانه ای است، ساختار شخصیت به شکل بوته ی سیر دیده می شود، یعنی همانطور که در بوته سیر حبه های سیر در کنار هم قرار دارند و در جایی به هم متصل می شوند، ساختار شخصیت فرد نیز در مجموع مانند بوته ی سیر است که اجزای این شخصیت کلی خود زیرشخصیت هایی هستند که هر کدام لایه ها و عمق هایی دارند و فرآیند درمان شامل کار کردن با هرکدام از این زیرشخصیت ها یا حبه های سیر و همچنین کار کردن بر روی ارتباط بین این زیرشخصیت ها یا حبه های سیر است، بنابراین تغییر در گروی یک تغییر عمقی و یک تغییر در ارتباطات و در نهایت سیستم است.
در عین حال هر کدام از زیرشخصیت ها یا بخش ها در مدل آی اف اس خود می توانند شامل زیرشخصیت ها یا بخش هایی درون خود باشند و این آن ها را شبیه عروسک های ماتریوشکای روسی می کند، عروسک های شبیه به همی که درون هرکدام عروسک کوچکتری مشابه عروسک بزرگتر قرار دارد. بنابراین درون یک بخش می تواند انواع مختلفی از احساسات و عقاید و تجربه ها وجود داشته باشد که به شکل خاصی با هم مرتبط هستند، بنابراین دوباره استعاره ی بوته ی سیر در سطح دیگری تکرار می شود.
از طرفی این خاصیت سطوح مختلف شخصیت در مدل آی اف اس یعنی اینکه بخش ها خود در دل خود دارای بخش های دیگر و متعلقات دیگری هستند را می توان با نمادهای بته جقه ایرانی نیز تصویر کرد.
طراحی تصویر توسط دوست عزیزم آقای علی محجوب
گویی در فرهنگ های مختلف انسان ها به نوعی از ویژگی های ذهن خود آگاه بوده اند هرچند به شکلی اسرارآمیز در نقاشی هایی که می کشیده اند یا عروسک هایی که می ساخته اند نمایان می شده است. بی توجه به خودآگاهی، بشر ذهن خود را به بیرون فرافکنی می کند، و آن فرافکنی برای انسان ها آشنا، جذاب و لذت بخش است هرچند اسرارآمیز باقی بماند.
نویسنده: محمد مهراد صدر