مدل سیستم های خانواده درونی ( آی اف اس) یک مدل سیستمی در روانشناسی و رواندرمانی است. رویکردهای سیستمی در حوزه خانواده درمانی ایجاد شدند و توسعه پیدا کردند و منشا آن ها کنفرانس ها و رویدادهای سایبرنتیک در حوزه ی کامپیوتر بود. به همین دلیل تشبیه سیستم ذهن انسان به طور کلی به کامپیوتر یا همان رایانه امری کاملا ملموس در رویکردهای سیستمی به شمار می رود. دکتر ریچارد شوارتز هم از اصطلاحات یا استعاره های کامپیوتری برای توصیف و توضیح دنیای درونی ما در آی اف اس استفاده می کند، برای مثال وقتی در مورد بارهای روانی که بخش ها آن ها را با خود حمل می کنند صحبت می کند از آن ها به عنوان ویروس های سیستم های درونی نام می برد، یعنی همانطور که ویروس ها طرز کار سیستم کامپیوتری را از حالت متعادل و ذاتی خود خارج می کنند و بهم می ریزند، بارهای روانی نیز طرز کار متعادل و ذاتی بخش ها را بهم می ریزند و باعث می شوند یک بخش به شکل افراطی در سیستم عمل کند.
به دلیل شباهت و ملموس بودن مقایسه سیستم شخصیت در آی اف اس و سیستم کامپیوتر مخصوصا برای افرادی که در حوزه های مرتبط با کامپیوتر فعالیت دارند، من همیشه مایل هستم که از مثال های کامپیوتری برای ارائه و آموزش مدل آی اف اس به دیگران استفاده کنم، بنابراین علاقه مند هستم که در اینجا در این مورد صحبت کنم.
برای این کار ابتدا توضیحی ساده در مورد کامپیوترهای شخصی ارائه می دهم. هر کامپیوتر شخصی از جمله رایانه های رومیزی، لپ تاپ ها و گوشی های تلفن همراه دارای مشخصاتی هستند که حتما شما وقتی میخواستید یکی از آن ها را خریداری کنید یا در مورد آن ها بسیار تحقیق کرده اید یا حداقل نام آن ها را شنیده اید. این مشخصات اصلی شامل پردازنده، رم، حافظه و سیستم عامل است. به پردازنده، رم و حافظه بخش سخت افزاری یعنی چیزی که قابل روئیت و لمس شدن است گفته می شود و به سیستم عامل بخش نرم افزاری گفته می شود.
کار پردازنده همانطور که از اسم آن پیداست پردازش اطلاعات است، در واقع مهترین کاری که یک کامپیوتر انجام می دهد و داده های ورودی را به چیزی که ما میخواهیم تبدیل می کند. کار حافظه نگهداری و حفظ داده های ورودی و اطلاعات خام یعنی پردازش نشده است، یعنی تمام داده ها قبل از اینکه وارد پردازنده شوند و توسط آن پردازش شوند. رم واسط بین پردازنده و حافظه است و اطلاعات یا برنامه هایی که در حال حاضر در حال پردازش و اجرا هستند را در خود نگه می دارد و به طور مداوم با پردازنده و حافظه در ارتباط است. اما کار سیستم عامل (برای مثال ویندوز، مکینتاش، اندروئید و IOS) این است که سخت افزار را برای ما انسان ها قابل استفاده و ملموس کند، در واقع بدون سیستم عامل نمی توانیم از سخت افزارها استفاده کنیم. سیستم عامل وظیفه ی نظارت بر تمام فعالیت هایی که در پردازنده، رم و حافظه انجام می شود را دارد و آنها را هدایت و بهینه می کند و ارتباط بین برنامه های کاربردی را هماهنگ و متعادل می کند و همچنین وظایف متنوع دیگری از جمله تخصیص منابع پردازنده، رم و حافظه به برنامه های کاربردی را بر عهده دارد. در واقع هدف سیستم عامل ایجاد تعادل، هماهنگی، اختصاص بهینه و متناسب منابع به برنامه ها و فراهم کردن شرایط بهینه برای استفاده از سخت افزار است، با این حال خود سیستم عامل تنها زمینه استفاده از کامپیوتر است و ما برای استفاده از کامپیوتر برای مقاصد خاص خود بر روی کامپیوتر برنامه های کاربردی مانند ورد و فتوشاپ و غیره را نصب می کنیم و دقیقا منتظر یک خروجی مشخص از این برنامه ها هستیم، چیزی که از سیستم عامل انتظار نداریم.
حال با توجه به این توضیحات، اگر مغز را سخت افزار و ذهن را نرم افزار در نظر بگیریم، تجربیات، خاطرات و عقاید و احساسات ذخیره شده ی بخش ها برابر داده های ذخیره شده در حافظه کامپیوتر، جایگاه یا صندلی آگاهی در آی اف اس یعنی جایی که در لحظه آگاهی ما به آن معطوف است برابر با رم در کامپیوتر، پردازش احساسات و عقاید و هیجانات در طی رواندرمانی برابر کار پردازنده در کامپیوتر، "خود" با وظیفه ی ایجاد تعادل و هماهنگی و تخصیص عادلانه منابع همان سیستم عامل در کامپیوتر و در نهایت بخش ها در آی اف اس همان برنامه های کاربردی هستند که هدف و نتیجه ی خاصی را دنبال می کنند. این تناظر در جدول زیر نشان داده شده است.
در سیستم های کامپیوتری | در مدل سیستم های خانواده درونی |
سخت افزار | مغز |
نرم افزار | ذهن |
داده های ذخیره شده در حافظه | تجربیات، خاطرات، عقاید و احساسات ذخیره شده در حافظه بخش ها |
رم | جایگاه یا صندلی آگاهی |
سیستم عامل | "خود" |
برنامه های کاربردی | بخش ها |
با توجه به این تشبیه، در واقع بخش های وجود ما برنامه هایی کاربردی هستند که هدفشان کمک به زندگی کردن ماست. بخش هایی که از طریق یادگیری از نزدیکان، فرهنگ و جامعه ایجاد شده اند که به موفقیت ما به عنوان یک عضو در خانواده و جامعه کمک کنند. بسیاری از بخش های وجود ما در واقع بخش هایی با کارکرد متعادل و طبیعی هستند، از جمله این بخش ها می توان به بخش هایی که مسئول راه رفتن، زبان، غذا درست کردن و ... هستند، اشاره کرد، البته همین بخش ها نیز می توانند تحت تاثیر یک رخداد یا تجربه یا یک بار عقیده ای به شکل نامتعادل و افراطی عمل کنند، برای مثال کودکی که به دلیل اضطراب ناشی از فضای خانه بخش حرف زدنش دچار لکنت می شود. با این حال بسیاری از بخش های ما بدون اشکال به کار خود ادامه می دهند. معمولا ما زمانی متوجه یک مشکل در سیستم درونیمان می شویم که احساس می کنیم زندگیمان و رفتارمان از تعادل خارج شده و دیگران نیز متوجه این موضوع می شوند. مانند زمانی که زیاد یا کم می خوابیم، پرخوری یا کم خوری می کنیم، مدتی طولانی بسیار خشمگین یا بسیار غمگین می شویم، در واقع در این زمان ها یکی از بخش های وجودمان به ما غلبه کرده است و آن بخش دارای باری درون خود است که نیازمند توجه است. به این بخش ها که از حالت تعادل خارج شده اند در آی اف اس بخش هایی افراطی گفته می شود. بخش های افراطی نیز پیش از اینکه باری را با خود حمل کنند یک بخش متعادل بوده اند، مانند برنامه های کاربردی که پیش از اینکه ویروسی شوند بسیار متعادل و خوب کار می کرده اند و دقیقا وظیفه شان را انجام می داده اند بدون اینکه باقی سیستم را دچار مشکل کنند.
اما معمولا زمانی که یک بخش افراطی می شود به دلیل ویژگی ارتباط و تعامل بخش ها تعادل را در سایر سیستم نیز بر هم می ریزد. دقیقا مانند برنامه های کاربردی کامپیوتر که اگر ویروسی شوند باعث هنگ کردن و مشکل در کل سیستم می شوند. اگر شما یک برنامه ی ویروسی را اجرا کنید در واقع آن را از حافظه به رم انتقال داده اید و آماده ی پردازش کرده اید. اجرای یک برنامه ی ویروسی بر روی کامپیوتر مانند فعال شدن یک بخش و نشستن آن در جایگاه یا صندلی آگاهی است. وقتی یک بخش افراطی بر روی صندلی آگاهی می نشیند شروع به هدایت کردن سیستم درونی ما می کند همانطور که وقتی یک برنامه ویروسی در رم فعال است فعالیت کامپیوتر را تحت تاثیر قرار می دهد. همانطور که در کامپیوتر همزمان چند برنامه کاربردی می توانند باز شده باشند و از منابع سیستم مانند ظرفیت پردازنده و رم استفاده کنند، در درون ما نیز همزمان می تواند چند بخش فعال باشند و در جایگاه آگاهی قرار گرفته باشند و یا در صندلی آگاهی نشسته باشند، در چنین وضعیتی ما حالتی ترکیبی را احساس می کنیم، مثلا هم احساس غم می کنیم و هم احساس خشم، چون دو بخش که یکی احساس غم و دیگری خشم دارد به طور همزمان در ما فعال هستند با این حال در هر لحظه معمولا یکی از آن ها باعث عمل یا اقدام می شود و هدایت را بر عهده می گیرد، البته گاهی اوقات نیز نیرویی برابر دارند.
گاهی اوقات برنامه های ویروسی باعث از کار افتادن سیستم عامل می شوند و تمام منابع سیستم از جمله پردازنده، رم و حافظه را به خود مشغول می کنند، و دیگر نمی توان از آن کامپیوتر برای مقاصد کاربردی استفاده کرد، در سیستم درون انسان نیز وقتی یک بخش به جای "خود" کنترل سیستم را به دست می گیرد تخصیص منابع به صورت متناسب، عادلانه و منصفانه انجام نمی گیرد به همین دلیل زندگی فرد مختل می شود و کارکرد معمول زندگی خود را ندارد، مثلا وقتی فرد بیش از اندازه کار می کند دیگر وقتی برای خوابیدن، تفریح و در کنار خانواده بودن ندارد، بخش هایی که وظیفه ی تجدید قوای سیستم را بر عهده دارند، بنابراین پس از مدتی سیستم فرسوده می شود و ممکن است یک بخش افسرده بر سیستم غلبه کند.
فرآیند درمان در آی اف اس با توجه به این تشبیه کامپیوتری بدین شکل می شود که همانطور که در کامپیوتر هنگام پاکسازی ویروس از سیستم عامل کمک می گیریم و برنامه ی مورد نظر را برای یافتن ویروس ابتدا به طور محافظت شده بر روی رم اجرا و سپس پردازش می کنیم و در نهایت ویروس را از آن پاک می کنیم که به کارکرد معمول و متعادل خود باز گردد و سیستم به طور کلی به تعادل قبلی خود باز گردد، در درمان آی اف اس نیز "خود" با قرار گرفتن بر روی صندلی آگاهی به طور محافظت شده ای بخش افراطی را فعال می کند و در گفت و گویی تعاملی به پردازش مجدد بخش از طریق درک و فهمیدن آن می پردازد و در نهایت کمک می کند که بخش مورد نظر باری که با خود حمل می کند را رها کند و به کارکرد ذاتی و طبیعی خود برگردد و در نتیجه کل سیستم به حالت تعادل برسد.
نویسنده : محمد مهراد صدر