هست مهمانخانه این تن ای جوان هر صباحی ضیف نو آید دوان
هین مگو کین ماند اندر گردنم که هم اکنون باز پرد در عدم
هرچه آید از جهان غیبوش در دلت ضیفست او را دار خوش
ابیات بالا از مولانا که به تمثیل مهمانخانه معروف است، در بسیاری از کتاب ها و سروده های غربی برای توصیف ذهن و بدن انسان مورد استفاده قرار گرفته است. در این میان رویکردهای رواندرمانی مختلفی نیز از آن برای توصیف و توضیح کارکرد ذهن و بدن سود جسته اند. رویکرد سیستم های خانواده درونی یک مدل سیستمی است که نگاهی عمیق به معنویت و به خصوص پایگاه آن شرق دارد. در این میان اندیشه های مولانا که در غرب به رومی مشهور است یکی از منابع اصلی عرفان و معنویت شرقی به شمار می رود که بسیاری از نویسندگان به آن رجوع می کنند. سیستم های خانواده درونی نیز از این مسئله مستثنی نیست، طوری که در بسیاری از کتاب های نظریه یا خودیاری مدل سیستم های خانواده درونی اشاراتی به اشعار مولانا به خصوص تمثیل مهمانخانه شده است. بر اساس تمثیل مهمانخانه مولانا تمرین هایی نیز به صورت مدیتیشن هدایت شده ارائه شده است که نسخه ی فارسی آن را می توانید در بخش پادکست ها بیابید یا از این لینک به آن دست یابید.
رابطه آی اف اس با معنویت یک رابطه ی عمیق است. ریچارد شوارتز مبدع رویکرد سیستم های خانواده درونی عنوان می کند که وقتی در پی اکتشاف درون مراجعان بود، در توجیه احساسات و ویژگی های "خود" در مراجعان بر اساس منطق علمی باز می ماند. او که خودش را پیش از مواجهه با چیزی که آن را بعدا "خود" نامید یک فرد بی خدا می نامد؛ طوری که پدرش با ریشه یهودی و مادرش با ریشه مسیحی هر دو اهمیتی برای دین در توجیه موضوعات دنیوی قائل نبودند و افرادی بسیار علمی بودند؛ در مواجهه با درون انسان ها نمی توانست بعضی از چیزهایی که می بیند و می شنود را درک کند.
بر اساس مدل سیستم های خانواده درونی انسان ها تک شخصیتی نیستند بلکه همه ی انسان ها به طور طبیعی چند شخصیتی هستند که آی اف اس هر کدام از این شخصیت ها را یک بخش می نامد. هر کدام از این بخش ها مانند افرادی که در جامعه می بینیم عقاید، احساسات، رفتارها و تصاویر و ... منحصر به فردی دارند که آن ها را به یک شخصیت کامل تبدیل می کند. بدن انسان ها و ذهن انسان ها در واقع محیط زیست این افراد یا آدم های درونی است. این افراد مثل اعضای یک خانواده یا یک قبیله درون ما زیست می کنند و هر کدام وظیفه و جایگاهی دارند همانطور که در یک خانواده یا قبیله اعضای آن وظیفه و جایگاه متفاوتی دارند. این خانواده یا قبیله درونی یک رهبر خردمند نیز دارد. این رهبر خردمند دارای ویژگی هایی مانند کنجکاوی (بی قضاوتی)، مهربانی (شفقت)، آرامش، شجاعت، خلاقیت، شفافیت و ارتباط، اعتماد به نفس است که در آی اف اس آن را "خود" می نامند. پیش از اینکه هرکدام از این بخش ها متولد شوند هر انسان با تولد، یک "خود" درون خانواده و قبیله اش برای راهبری موثر مسیر زندگی اش در این جهان هدیه می گیرد.
ماجرای کشف "خود" از این قرار است که شوارتز پس از مواجهه و کشف این خانواده درونی در مراجعان خود در اوایل جست و جوی این مدل با حالتی در مراجعان مواجه شد که شبیه هیچ کدام از بخش های دیگری که با آن ها مواجه می شد نبود، بلکه فرد در این حالت خیلی آرام و مهربان و کنجکاو بود و وقتی از مراجعان می پرسید که این کیست که در تو ظاهر شده همه می گفتند که خود خود من است یا خود اصلی من است و به همین خاطر شوارتز این حالت متفاوت را "خود" نامید. پس از آن شوارتز به مطالعه برای یافتن توجیهی علمی برای "خود" پرداخت و سعی کرد با نظریاتی مانند نظریه ی تکامل داروین و کهن الگوهای یونگ آن را توجیه نماید اما موفق نشد. سپس با توجه به اینکه پیش از این بسیار به تمرین مدیتیشن می پرداخت سری به سنت های شرقی برای توجیه ماهیت "خود" زد. در مواجهه ای که که شوارتز با سنت های شرقی داشت متوجه شد چیزی که او اکنون کشف کرده است در تمام مذاهب و سنت های شرقی بیش از هزار سال است که در مورد آن صحبت شده و نوشته شده است و به طور مکرر در تمرینات و اعمال مذهبی آن ها جریان دارد. سپس دریافت که "خود" غیر از معنویت از راه و روش دیگری قابل توضیح و درک نیست.
در جست و جوها و اکتشافات آتی خود شوارتز عنوان داشت که "خود" در وجود انسان ها با موجودیتی معنوی و بالاتر در ارتباط است و اتصال دارد. این موجودیت معنوی در ادیان و سنت های مختلف به شکل های مختلف از جمله خدا، انرژی هستی و ... وجود دارد. این حقیقت را بهایی در شعر خود به زیبایی توصیف کرده است:
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
این ویژگی ارتباط یا اتصال که "خود" دارای آن است انسان ها را به همدیگر و به آن جایگاه معنوی برتر متصل می کند. این دیدگاه با ذهنیت فرهنگی و مذهبی ما از خدا انطباق دارد. از نظر لغت فارسی کلمه خدا ترکیبی از خود + آ (فعل امر آمدن و ظاهر شدن) است، یعنی وجودی که خودش خود را خلق کرده و خودش آمده است و از ابتدا وجود داشته است. در عین حال این دیگاه نیز وجود دارد که اگر میخواهی به خدا برسی باید اول به خود یا شناخت خودت برسی، و معنی خدا را اینگونه تفسیر کرده اند که به خودت بیا. از نظر مذهبی نیز در دین اسلام خدا از روح خود در انسان می دمد، در نتیجه هر انسان روحی خدایی در خویش دارد، روحی که او را با سرمنشأش یعنی خدا متصل نگه می دارد. در آی اف اس هم "خود" حق تولد هر انسان است و با تولد هر انسان در او هست، با تربیت و غیره به وجود نمی آید یا پرورش نمی یابد و آنطور که بعضی از مکاتب روانشناختی معتقدند بر اثر فرزندپروزی خوب ایجاد نمی شود و بر اثر فرزندپروری بد از بین نمی رود و صدمه و آسیب نمی بیند. "خود" مانند خورشیدی است که ممکن است صدمات و تربیت نامناسب باعث شود ابرها جلویش را بگیرند و دیده نشود اما حضورش همیشه پشت ابر قطعی است و هرگاه تمام ابرها (بخش ها) کنار بروند "خود" را دوباره بدون صدمه می یابی. همانطور که روح و دل در سنت مذهبی و فرهنگی ما شاید زنگار بگیرد و کدر شود (مانند ابر که روی خورشید را می گیرد) اما از بین نمی رود و تخریب نمی شود و روزی به منشأ خویش (خدا) باز می گردد.
دیدگاه آی اف اس در مورد "خود" را می توان در سنت های مذهبی ما و اشعار شاعرانی مانند مولانا، عطار، سعدی و ... بازشناخت، و البته که از ظرفیت آن ها برای بازگشت به "خود" سود جست. موضوعات زیادی در ارتباط آی اف اس و معنویت و فرهنگ، سنت، مذهب و هنر ایرانی قابل مطالعه و گفت و گو هستند که صحبت در مورد آن ها در این مقاله نمی گنجد با این حال در مقالات دیگری می توان به آن ها پرداخت.
نویسنده: محمد مهراد صدر